ملّت نیاز به رهبر دارد ...
جمعه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۷، ۰۲:۴۶ ب.ظ
یک وقت بدون اطلاع وارد محلهای برای دیدن خانوادهی شهیدی شدیم، دیدیم محله پر از جمعیت است و برای ورود مقام معظم رهبری، گاو و گوسفند آماده کردهاند. آقا با دیدن این صحنه ناراحت شدند و فرمودند: «مگر من نگفتم مزاحم مردم نشوید و دیدار من بدون اطلاع قبلی باشد؟» عرض کردیم: «آقا؛ از دفتر اطلاع ندادهاند.» بالاخره آقا وارد منزل پدر شهید شدند و فرمودند: «بگو ببینم چه کسی آمدن مرا به شما اطلاع داده؟ آیا از دفتر اطلاع دادهاند؟» پدر شهید عرض کرد: «نه آقا، من دیشب حاجآقا روحالله را در خواب دیدم. پسرم علیرضا نیز در کنار امام نشسته بود. امام رو به من کردند و فرمودند: «فلانی! فردا شب میهمان عزیز داری، از میهمانت پذیرایی کن.» گفتم: «میهمان من کیست؟» فرمود: «رهبر میهمان شما است.» با تعجب گفتم: «رهبر میخواهد به خانهی من بیاید؟!» پسرم گفت: «بله بابا، رهبر میخواهد بیاید. از ایشان پذیرایی کنید.» من از خواب که بیدار شدم، رفتم مسجد. گفتم: «آقایان! فردا شب قرار است آقا بیایند منزل ما.» گفتند: «از کجا میگویی؟» گفتم: «شهید من به من دروغ نمیگوید. منتظر بودیم، دیدیم شما آمدید. من شاهد دارم.» آقا فرمودند: «شاهدت چیست؟» پدر شهید گفت: «امام فرمودند: «سلام مرا به ایشان برسانید و بگویید اینقدر دعا نکند در نماز شبش که خدا جان مرا بگیرد، ملّت نیاز به رهبر دارد.»» آقا فرمود: «بلی الآن دو ماه است که نیمهشب، شهادت را از خدا میخواهم.»
راوی : حجتالاسلام و المسلمین احدی – استاد سطح عالی حوزه علمیه قم – به نقل از همراهان رهبری