افطاری: نان و پنیر و حلوا
پنجشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۰۸ ق.ظ
... برای استهلال ماه در دفتر مانده بودیم. شب با یکی از دوستان به نماز حضرت آقا رفتیم. بعد از نماز، آقا فرمودند: «چطور موقع افطار در دفتر هستید؟» گفتیم: «برای استهلال ماندهایم.» فرمودند: «خیلی خوب، افطار را برویم منزل ما.» ما هم دلمان میخواست که برای افطار، منزل آقا برویم، ولی تعارف میکردیم. فرمودند: «بیایید برویم.» ما هم رفتیم. این آقای حاجناصر که پذیرایی میکند، مقداری نان و پنیر و سبزی و حلوا آورد. ما مقداری نان و پنیر، یک مقدار هم حلوا خوردیم؛ ولی منتظر بودیم که غذا را بیاورند. چون ما کنار آقا نشسته بودیم، چشمشان توی چشم ما نمیافتاد. حاجناصر (خادم) که میآمد، من یک جوری علامت دادم که چیزی ادامه دارد یا نه؟ ایشان گفت: «نه، ادامه ندارد.» ما همان نان و حلوا و پنیر را خوردیم؛ ولی اگر دفتر میآمدیم، غذایی که دفتر برای پرسنل شیفت درست کرده بودند، چربتر از غذای حضرت آقا بود.
بعد از افطار که حضرت آقا تشریف بردند داخل، ما به حاجناصر عرض کردیم: «این چه افطاری بود؟» ایشان گفت که خانوادهی حضرت آقا مشهد مشرّف شدهاند و قبل از رفتن، یک قابلمهی بزرگ از این حلواها درست کردهاند. به اندازهی این سه چهار شب، افطارمان هر شب حلوا است و با حضرت آقا نان و پنیر و حلوا میخوریم. گفتم: «سحر چه کار میکنید؟» ایشان گفت: «برای سحر هم آبگوشت درست میکنیم و میخوریم.»
بعد از افطار که حضرت آقا تشریف بردند داخل، ما به حاجناصر عرض کردیم: «این چه افطاری بود؟» ایشان گفت که خانوادهی حضرت آقا مشهد مشرّف شدهاند و قبل از رفتن، یک قابلمهی بزرگ از این حلواها درست کردهاند. به اندازهی این سه چهار شب، افطارمان هر شب حلوا است و با حضرت آقا نان و پنیر و حلوا میخوریم. گفتم: «سحر چه کار میکنید؟» ایشان گفت: «برای سحر هم آبگوشت درست میکنیم و میخوریم.»
راوی : حجتالاسلام و المسلمین مروی