ساده‌زیستی رهبرانقلاب

الگوی ساده‌زیستی برای مسئولان حکومت اسلامی

الگوی ساده‌زیستی برای مسئولان حکومت اسلامی

ساده‌زیستی رهبرانقلاب

علی(ع) که الگوی زهد و قناعت و ساده زیستی است، هنگامی که باخبر شد کارگزارش عثمان بن حنیف انصاری در جشن عروسی جوانی بصری شرکت کرده که در آن مجلس بسیار ریخت و پاش شده، نامه ای به او نوشت و ضمن توبیخ او به خاطر شرکت در آن مهمانی، زندگی خود را چنین توصیف کرد:

... آگاه باش برای هر مسلمانی، پیشوایی است که باید از او پیروی کند و به نور او روشن شود. اینک بدان که پوشاک پیشوای تو در این دنیا، جامه ای پاره و پشمین و طعامش، خوراکی ناگوار و قرص نانی جوین است و پیوسته به اینها بسنده می کند. شما نمی توانید چنین زندگی کنید، ولی مرا به زهد و پاکدامنی و کوشش در راه حق و عدالت یاری کنید. به خدا سوگند! در این دنیا درهم و دینار و طلایی نیندوخته و از غنیمت های آن ثروتی پس انداز نکرده ام و به جز این ردای کهنه که بر تن دارم، جامه دیگری برای خویش تدارک ندیده ام... .
اگر بخواهم برایم آسان است که از شهدهای پاک و مغز نان گندم و جامه های زربافت و ابریشمی بهره گیرم، ولی دستم را از دامان این آرزوهای فریبنده کوتاه کرده ام و مرا رغبتی نیست که با حرص و ولع دهان به طعام های خوش گوار و شیرین آشنا کنم. [نامه45نهج‌البلاغه]

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

تأثیر شگرف در برخورد کریمانه ...

جمعه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۷، ۰۱:۱۵ ب.ظ
یک روز که مقام معظم رهبری به کوه‌های اطراف تهران رفته بودند، با دختر و پسری دانشجو برخورد می‌کنند که به لحاظ ظاهری وضع مناسبی نداشتند. آنها تصوّر می‌کردند که آقا دستور دستگیری آنها را خواهد داد؛ ولی برخلاف تصوّر آن دو، مقام معظم رهبری با آنها احوالپرسی کردند و از شغل و فامیل بودن آنها پرسیدند. دختر و پسر وقتی با خُلق زیبای آقا مواجه شدند، واقعیت را گفتند که ما با هم دوست هستیم. آقا ابتدا درباره‌ی‌ ورزش و مزایای آن با آن دو نفر صحبت کردند و بعد هم فرمودند: «بد نیست صیغه‌ی محرمیتی در میان شما برقرار شود و شما با هم ازدواج کنید» و به آنها پیشنهاد دادند که «اگر مایل بودید در فلان تاریخ بیایید، من آمادگی دارم که شخصاً عقد شما را بخوانم.» آن دو نفر خداحافظی کردند و طبق قرار، همراه خانواده‌ی خود به محضر آقا رسیدند. آقا عقد آنها را جاری کردند و با برخورد کریمانه‌ی ایشان، این دو جوان تغییر مسیر دادند و آن دختر غیرمحجّبه به یک دختر محجّبه و معنوی و آن پسر دانشجو نیز به یک جوان مذهبی مبدّل شدند.

راوی : آقای محمد امین‌نژاد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی